menusearch
avayeleyl.ir

پروانه به شمع گفت من یارتوباشم

header
۱۴۰۱/۱۱/۶ پنج شنبه
(0)
(0)
پروانه به شمع گفت من یارتوباشم
پروانه به شمع گفت من یارتوباشم


پروانه به شمع گفت که من یار تو باشم
غاعب ز نظر بازی و همپای تو باشم
گفتم که ملک (پادشاه) باز هواخواه تو باشد
گفت غیبت ملک(سرزمین) از نظرباز تو باشم
فردا که شود باز همان روز به سر آید
گفت غیبت پروانه وگل وقت سحر آید
خیزیدم رفتم جناب خضر به راه بود
ای خضر سحردیده بیا یار تو باشم
دلخوش شدم و شاد پی گل پریدم
شمع از نظرم آب ولی دیر رسیدم
اندک بگذشت وقت سحرخضر سر آمد
گفتا که دعا کن دگرهردو بهم آیند
گفتم دلم آخر نتواند نه پی شمع شتابد نه پی گل
گفت این سوز دل است و عطش ازراه سر آید
گفتم که گنه کردم ویار چه خواهد
گفتا که بیا باز همه هواخواه تو باشند   
شاعر: نسرین رمضانعلی زاده شلمانی